اشعار ولادت امام جواد الائمه(ع)
در ساحــــــــل جود خدا باران گرفته
باران نور و رحمت و احسان گرفته
در هر نگاه این قبیله هل اتائی ست
چشم تهید ســــــتان عالم جان گرفته
می بارد انوار کـــرم از هر کرانه
شب های دلگیر زمین پایان گرفته
داده خدا ماهی به خورشید رئوفش
آری دعای حضرت جانان گرفته
از عرش جنت سورهی یاسین رسیده
خاک مدینه عطر الرّحمــــــان گرفته
نسل امامت می شود پایـــنده با او
از برکتش دلهای شیعه جان گرفته
او می رسد جود و سخا معنا بگیرد
در قلب عالم نور رحمت پا بگیرد
عالم همه قطره اگر دریا تو هستی
کل خلائق عبد اگر مولا تو هستی
فیض وجود توست رزق اهل دنیا
باران جود عالم بالا تو هستـــــــی
ای آسمان لطف غیر از آستانــــــــت
سائل کدامین سو نهد رو، تا تو هستی
مانده ست ابتر کیدِ بدخواهان شیعــــه
روشن ترین تفسیر اعطینا تو هستی
مانند کوثر چشمهی جاری نـــوری
با این حساب آئینهی زهرا تو هستی
بابات بوده پارهی قلب پیمبـــــــر
آرامش هر لحظهی بابا تو هستی
ابن الرضایی تو کریم بن کریمی
ما چون گدایی یا اسیری یا یتیمی
چشمان تو جنت! نه جنت آفرینی ست
در هر نگاه روشنت خلد برینی ست
هر واژهی تو عطر و بوی وحــــــــی دارد
وقتی که خلق و خوی تو روح الامینی ست
با عشق تو قلبی نمی سوزد در آتـــش
آقا ولای تو عجب حصن حصینی ست
گویا گره خورده دلم با عرش اعلــــی
هر رشته از مهر شما حبل المتینی ست
اذن حضور اینجا فقط اخلاص و تقواست
چشمان تو خورشید هر اهل یقینی ســــــت
کی لایق وصف شکوه بی حــــــــد تو
این شعرها این واژه های اینچینی ست
ای آسمان! ای بی کران! ای بی نهایت!
من را ببخش آقا اگر شعرم زمینی ست
من روزی هر ساله ام را از تو دارم
چشمان من بر دستهای نازنینی ست
عمریست که ریزه خور این آستانم
در وصف جود بی کرانت ناتوانم
هر شب دل من سائل باب المراد است
آنجا که حاجتمند درگاهش زیاد است
آنجا که امید و پناه آخر ماســـــــــت
آنجا که اوج هر توسل یا جواد است
جز آستان تو پناهی که نداریــــم
این استغاثه با تمام اعتقاد است
بی لطف تو از دست خواهد رفت عبدت
یک گوشه چشمی سائل تو خانه زاد است
ماها کجا و سائـــــــــلی آستانـــــــــت
بر خاک راهت آسمان هم سر نهاده ست
آقا شفیـــــــع ما به درگــــــاه خدایـــــــــی
وقتی که جودش را به چشمان تو داده ست
مداح چشمانت کسی غیر از خدا نیست
بر ما مگیری خرده، واژه کم سواد است
در مشهد سلطان ایران هم که هستیم
دلهای ما پروانهی باب الجواد است
آقا دل من در هوای کاظمــــــــین است
در حسرت یک بوسه بر قبر حسین است