امام زمان «عج»( بهشت اهل بیتیان)

امام زمان «عج»( بهشت اهل بیتیان)

مربوط به چهارده معصوم و آشنایی باگل سر سبدامام زمان(عج)و دوران انتظار تا جلو گیری شود از فتنه دشمنانی که خود را در لباس دوست جلوه می دهند داعش و وهابیت که تا دیروز امام زمان نمی شناختند شیعه می کشتند الان هم می کشند تا خود رابه جای یاران آن مصلح جلوه دهند
امام زمان «عج»( بهشت اهل بیتیان)

امام زمان «عج»( بهشت اهل بیتیان)

مربوط به چهارده معصوم و آشنایی باگل سر سبدامام زمان(عج)و دوران انتظار تا جلو گیری شود از فتنه دشمنانی که خود را در لباس دوست جلوه می دهند داعش و وهابیت که تا دیروز امام زمان نمی شناختند شیعه می کشتند الان هم می کشند تا خود رابه جای یاران آن مصلح جلوه دهند

اشعار مربوط به مولای متقیان حضرت علی (ع)



بنی آدم اعضای یکدیگرند

 

همه یک به یک نوکر حیدرند

 

همان ها که بر “عشق”نوکر شدند

 

ز حور و پری و ملک برترند

 

بود  نوکری بر درش افتخار

 

که خاک رهش میثم و قنبرند

 

نگیرد کسی خرده بر غالیان

 

که مجنون مولا ز پا تا سرند

 

محبان حیدر غلی طینت اند

 

که در آفرینش ز یک گوهرند

 

چو عضوی به درد آورد روزگار

 

مدد گیرد از صاحب ذوالفقار

 

همان ذوالفقاری که جنگ احد

 

ستایش نموده است پروردگار

 

شجاعان عالم همه سر به سر

 

مریدان سردار دلدل سوار

 

علی بی ذلیل است و مثل علی

 

نزاید دگر مادر روزگار

 

تو کز محنت دیگران بی غمی

 

مزن لاف عشق علی را دمی

 

علی بوده غمخوار در ماندگان

 

علی بوده بر زخم دین مرهمی

 

اگر یار بیچاره ای “یاعلی”

 

وگر غیر اینست ” نامحرمی”

 

اگر در مسیر علی بوده ای

 

چرا مضطر و خسته و در همی ؟

 

تو گر منکر مرتضی مرهمی

 

نشاید که نامت نهند آدمی

وبلاگ:امام زمان«عج»(بهشت اهل بیتیان)

نویسنده:خادم آن کس که خادم مولامه

موضوع:امام علی(ع)

 

 

 


ازدواج حضرت زهرا(س) و امیرالمومنین(ع)

 

 

 

 

ریشه ات در آسمان ها ، برگ و بارت در زمین است

 

آسمانی هستی اما ، روح تو خاکی ترین است

 

مثل آدم های خاکی ، زندگی را دوست داری

 

دوست داری زندگی را ، گر چه با تلخی عجین است

 

با عدالت همسری تو ، زیر سقفی از محبت

 

خاتم قلب علی را ، گوهر عشقت نگین است

 

سادگی در محضر تو، می شود شرمنده بانو !

 

در درون سفره ی تو ، لقمه ای نان جوین است

 

ای لباس وصله دارت ، خواهش خیل ملایک

 

وصله ی پیراهن تو ، عشق را مُهر جبین است

 

آدم خاکی ز مهرت ، شد بهشتی بار دیگر

 

می کند معراج هر کس ، با نگاهت همنشین است

 

باز هم فصل بهار ِ سیب سرخ خنده ی تست

 

فصل سبز و روشن تو ، بهترین فصل زمین است


وبلاگ:امام زمان«عج»(بهشت اهل بیتیان)

نویسنده:خادم آن کس که خادم مولامه

شاعر بزرگوار: رضا اسماعیلی

موضوع:امام علی(ع)

 

 

 


ازدواج حضرت زهرا(س) و امیرالمومنین(ع)

 

 

 

 

جهان برای شکوفا شدن مهیا بود

 

و این قشنگ ترین اتفاق دنیا بود

 

که دست فاطمه در درست های مولا بود

 

به اعتقاد من اصلا غدیر اینجا بود

 

پدر به فاطمه رو کرد ، اینچنین فرمود

 

دلیل خلقت لاهوت ازدواج تو بود

 

قرار شد که شما بی قرار هم باشید

 

جهان دچار شما شد دچار هم باشید

 

تمام عمر دمادم کنار هم باشید

 

و در مصاف خطر ذوالفقار هم باشید

 

دعای من همه این بوده تا به هم برسید

 

که خلق گشته زمین تا شما به هم برسید

 

نفس نفس همه جا عاشقانه همدم هم

 

خدا نکرده اگر زخم بود مرهم هم

 

صفا و مروه و رکن و مقام و زمزم هم

 

چرا که قبله ی من هم علیست فاطمه هم

 

و رو به اهل مدینه چنین سفارش کرد

 

نوشته ام که سفارش نه بلکه خواهش کرد

 

همیشه نام علی را امام بگذارید

 

به خانواده ی من احترام بگذارید

 

برای فاطمه سنگ تمام بگذارید

 

و روی زخم دلش التیام بگذارید

 

جهان بدون علی رنگ و بو نخواهد داشت

 

بدون فاطمه هم آبرو نخواهد داشت

 

شنیده می شود از آسمان صدایی که...

 

کشیده شعر مرا باز هم به جایی که ...

 

نبود هیچ کسی جز خدا،خدایی که...

 

نوشت نام تو را ،نام اشنایی که

 

پس از نوشتن آن آسمان تبسم کرد

 

و از شنیدنش افلاک دست و پا گم کرد

 

نوشت فاطمه، شاعر زبانش الکن شد

 

نوشت فاطمه هفت آسمان مزین شد

 

نوشت فاطمه تکلیف نور روشن شد

 

دلیل خلق زمین و زمان معین شد

 

نوشت فاطمه یعنی خدا غزل گفته است

 

غزل  قصیده ی نابی که در ازل گفته است

 

نوشت فاطمه تعریف دیگری دارد

 

ز درک خاک مقام فراتری دارد

 

خوشا به حال پیمبر چه مادری دارد

 

درون خانه بهشت معطری دارد

 

پدر همیشه کنارت حضور گرمی داشت

 

برای وصف تو از عرش واژه بر می داشت

 

چرا که روی زمین واژه ی وزینی نیست

 

و شأن وصف تو اوصاف این چنینی نیست

 

و جای صحبت این شاعر زمینی نیست

 

و شعر گفتن ما غیر شرمگینی نیست

 

خدا فراتر از این واژه ها کشیده تو را

 

گمان کنم که تورا، اصلا آفریده تو را

 

که گرد چادر تو آسمان طواف کند

 

و زیر سایه ی آن کعبه اعتکاف کند

 

ملک ببیند وآنگاه اعتراف کند

 

که این شکوه جهان را پر از عفاف کند

 

کتاب زندگی ات را مرور باید کرد

 

مرور کوثر و تطهیرو نور باید کرد

 

در آن زمان که دل از روزگار دلخور بود

 

و وصف مردمش الهاکم التکاثر بود

 

درون خانه ی تو نان فقر آجر بود

 

شبیه شعب ابی طالب از خدا پر بود

 

بهشت عالم بالا برایت آماده است

 

حصیر خانه ی مولا به پایت افتاده است

 

به حکم عشق بنا شد در آسمان علی

 

علی از آن تو باشد... تو هم از آن علی

 

چه عاشقانه همه عمر مهربان علی!

 

به نان خشک علی ساختی، به نان علی

 

از آسمان نگاهت ستاره می خواهم

 

اگر اجازه دهی با اشاره می خواهم

 

به یاد آن دل از شهر خسته بنویسم

 

کنار شعر دو رکعت نشسته بنویسم

 

شکسته آمده ام تا شکسته بنویسم

 

و پیش چشم تو با دست بسته بنویسم

 

به شعر از نفس افتاده جان تازه بده

 

و مادری کن و اینبار هم اجازه بده

 

به افتخار بگوییم از تبار توایم

 

هنوز هم که هنوز است بی قرار توایم

 

اگر چه ما همه در حسرت مزار توایم

 

کنار حضرت معصومه در کنار توایم

 

فضای سینه پر از عشق بی کرانهء توست

 

کرم نما و فرود آ که خانه خانهء توست

وبلاگ:امام زمان«عج»(بهشت اهل بیتیان)

نویسنده:خادم آن کس که خادم مولامه

شاعربزرگوار:سید حمید رضا برقعی

موضوع:امام علی(ع)

 

 

 



این جای پای کیست به دیـوار مانـده است؟


بـا اینـکـه نــا نـــدارد و قـامـت کمــان شده


چون کـوه پشت حیـــدر کــرار مـانـده است


هــر شـب بـــرای غـربـت و مظلـومـی علی


تـا صبـح گـریـه کـرده و بیـــدار مـانـده است


از نـحـوه ی قــــدم زدنـش حـدس می زنـم


چـشمـان ضـرب دیـده او تـــار مـانـده است


کـمـتـــــر شـده تـــورّم پـلـکـش ولـی هنــوز


بـر پیـکــرش جـراحـت بسیـــار مـانـده است


حتـی نـفـس کـه می کشـد آزار می کشد


بـدجـور بیـن آن در و دیـــــــوار مـانــده است


از پــــارگی پیــــرهنـش چـنـــد رشـتـــه نـخ


بـا رنگ سرخ بـر نـوک مسمـار مـانـده است


زیـر لگـد کـه دنــده پـهلــو شکسـت٬ دیـد...


محسن بروی خاک چه خونبار مـانـده است


زخـمـش عمیـق مـانـده بـا خونـریـزی شدید


زینـب بـــــرای بـسـتـــن آن زار مـانـده است


ای فـضــه لا اقـل تــو جــــواب مــــــرا بـــده


این جای پای کیست به دیـوار مانـده است؟


وبلاگ:امام زمان«عج»(بهشت اهل بیتیان)

نویسنده:خادم آن کس که خادم مولامه

موضوع:امام علی(ع)

 

 

 

 اشعار مناجات با امام رضا (علیه السلام)

 

 

اگر چه شهره به شاهن شه خراسان است

 

ولی امام رضا عشق کل ایران است

 

کسی که نیست محب رضا مسلمان نیست

 

که عشق او یکی از شرط های ایمان است

 

ته گودال فقط پیکر تو مانده و من

 

همه رفتند فقط مادر تو مانده و من

 

بوسه خوبست روی گونه نشیند اما

 

چاره ای نیست فقط حنجر تو مانده و من

 

تو و عباس که رفتید از آن لحظه به بعد

 

زخم های بدن دختر تو مانده و من


وبلاگ:امام زمان«عج»(بهشت اهل بیتیان)

نویسنده:خادم آن کس که خادم مولامه

موضوع:امام علی(ع)

 

 

 اشعار در فراق شهر نجف

 

 

دلم گرفته بهانه، سلام شاه نجف

 

که قتلگاه دلم گشته بارگاه نجف

 

تمام صحن علی بوی فاطمه دارد

 

شمیم سیب می آید میان راه نجف

 

صفای هر سحرش گریه بر غم زهراست

 

قسم به کوفه و خونابههای چاه نجف

 

قرار ما همه باب الرضا همان جایی

 

که سوی شاه خراسان بود نگاه نجف

 

قسم به نم نم اشکم پس از نماز صبح

 

چقدر بوی حسین می دهد پگاه نجف


وبلاگ:امام زمان«عج»(بهشت اهل بیتیان)

نویسنده:خادم آن کس که خادم مولامه

موضوع:امام علی(ع)



حدیثی خاطرم امد که می فرمود پیغمبر


حدیثی خاطرم آمد که می فرمود پیغمبر              به اصحاب از شب معراج و راز لیلة الاسرا


بصحن آسمان چهارمین دیدم من از رحمت          مهیّاصد هزاران مسجد اندر مسجد الاقصی


بهر مسجد هزاران طاق،برهرطاق محرابی          بهرمحراب یک منبر ،بهر  منبر  علی بالا


زپیغمبر چه بشنیدند اصحاب این سخن گفتند        که دیشب با علی بودیم ما جمله در یکجا


تبسّم کردسلمان این سخن  گفتا  به   پیغمبر        بجز خود هیچ کس را من ندیدم نزد ان مولا


اباذر گفت  باسلمان  بجان پاک  پیغمبر               نشسته بودم اندر خدمتش در گوشه ای تنها


بگوش فاطمه خورد این سخن گفتا علی دیشب      که تا صبح پای خود ننهاد از خانه برون اصلا


که  نا گه  جبرییل  آمد ندا آورد بر احمد             که ای مسند نشین بارگاه قرب او ادنی


اگر چه بر همه ظاهر بودی در صورت ظاهر        ولی در اصل باما بود علی در عالم بالا

         



وبلاگ:امام زمان«عج»(بهشت اهل بیتیان)

نویسنده:خادم آن کس که خادم مولامه

موضوع:امام علی(ع)




مولا امیر المومنین علی(ع)




بر آستان تو ای جان ، فقیر آمده ام

خدا نگاه بکن ! سر به زیر آمده ام


از آن توست بزرگی و من شبیه همه

صغیر هستم و پیشت حقیر آمده ام



بر آستان تو ای جان ، فقیر آمده ام

خدا نگاه بکن ! سر به زیر آمده ام


از آن توست بزرگی و من شبیه همه

صغیر هستم و پیشت حقیر آمده ام


برای اینکه رها از مَنْـیَّـتَم بکنی

به پیشگاه تو مثل اسیر آمده ام


غم عذاب ندارم ولی ز بیم فراق

ببین به زمزمه ی “یا مُجیر”آمده ام


شبیه زائر دل خسته ای در این شب قدر

به پای بوسیِ “جوشن کبیر”آمده ام


بگیر دست مرا و ببخش جُرمم را

دگر به روم نیاور که دیر آمده ام


صراط نوکر زهرای تو ولای علی ست

همیشه سوی تو از این مسیر آمده ام


یتیم کوفه ی تنهایی ام ، علی بپذیر 

برای توست که با ظرف شیر آمده ام


وبلاگ:امام زمان«عج»(بهشت اهل بیتیان)

نویسنده:خادم آن کس که خادم مولامه

موضوع:امام علی(ع)


وصف نام علی(ع)


علی زیبا ترین نام جهان است


دلم در بند آن ابرو کمان است 


به فکرم روز وشب یاد تو زندست


و نامت ذکر هر روز زبان است



فلک دور سرت گرم طواف و


به فرمان شما کون و مکان است


به هرجا میروی جنت همان جاست


و هر سبزی و گل بی تو خزان است


قسم بر حضرت باری تعالی


محب ات روز محشر در امان است


جوانمردی به درگاهت حقیرست


و بحر لطفتان تا بی کران است


تویی مقصود مخلوقات عالم


دگر مسجد و بتخانه بهانست



وبلاگ:امام زمان«عج»(بهشت اهل بیتیان)

نویسنده:خادم آن کس که خادم مولامه

موضوع:امام علی(ع)


مدح ومناجات امیرالمومنین علی(ع)


منم غلام علی و امام من علی است


تمام نیستم امّا تمام من علی است



چه باک از اینکه کسی دَمخُورم نبوده و نیست


خوشا به حال دلم ، هم کلام من علی است




دلم خوش است که عمری ست تک پرش هستم


رفیق با کرم و با مرام من علی است



نه اهل پیر و مرادم نه در پی بازی 


چرا که مرشد والا مقام من علی است



چه در زمان خداحافظی چه وقت سلام


فقط جواب علیکَ السّلام من علی است



به سجده و به رکوع و تشهّدم سوگند


قعود من علی است و قیام علی است



کنار چشمه ی آب حیات ، خضر نبی 


اشاره کرد که رمز دوام من علی است



هزار شکر که حرفی دگر بلد نشدم


هزار شکر که ذکر مُدام من علی است



برای چه بکشم منّت از کسی جز او ؟ 


کسی که ریخته می را به جام من علی است



علی به حرف در آمد که نیستم رَبّ ات


خدا به حرف در آمد که نام من علی است


وبلاگ:امام زمان«عج»(بهشت اهل بیتیان)

نویسنده:خادم آن کس که خادم مولامه

موضوع:امام علی(ع)


شب قدر و شهادت اهل بیت(ع)



امشب شب قدر و به لب اقرار دارم من


از معصیت ها یک دل بیمار دارم من


پرونده ای آلوده از کردار دارم من


در پیشگاه حضرت استغفار دارم من



امشب شب قدر و به لب اقرار دارم من


از معصیت ها یک دل بیمار دارم من


پرونده ای آلوده از کردار دارم من


در پیشگاه حضرت استغفار دارم من


از بنده ای گمراه، امشب دستگیری کن


آقا به اشک چشم زینب دستگیری کن



پایین گرفتم پیش تو روی سیاهم را


گم کرده بودم در کویر خشک راهم را 


شرمنده ام تکرار کردم اشتباهم را


چشم انتظارم، پرده پوشی کن گناهم را


این شرمساری حاصل یک عمر عصیان است 


ارحمنی ای رب کریم، حالم پریشان است



از هر که امشب آمده غم بیشتر دارم


زیرا شب قدر است و اشکی مختصر دارم 


گرد و غبار معصیت را روی سر دارم 


از کارهایم من خودم بهتر خبر دارم


اندازه ی یک عمر از من معصیت دیدی


لب وا نکرده، هر چه کردم را تو بخشیدی



این بزم را با مغفرت امشب مجلل کن


فعل بدِ من را به خوبی ها مبدل کن


کار مرا هم دست اربابم محول کن


روز قیامت لحظه ای من را معطل کن


شاید بیاید آنکه باید از نجف آید


بهر شفاعت باز شاه لوکشف آید



من را ببخشا جان آن آقا که مظلوم است


آن شیر مردی که ز حق خویش محروم است


دلتنگیِ زهرا ز رویش آه، معلوم است


یک امشبی که میهمان ام کلثوم است…


…گاهی خدا را زیر لب تنها صدا میزد


گاهی میان اشک، زهرا را صدا میزد


وبلاگ:امام زمان«عج»(بهشت اهل بیتیان)

نویسنده:خادم آن کس که خادم مولامه

موضوع:امام علی(ع)


ضربت خوردن مولا



کوفه روزاشم مثه شب شده و

بوی هجرون میرسه از همه جا

یل خیبر، ای خدا تو بستره

یه غمی عجیب نشسته رو دلا



کوفه روزاشم مثه شب شده و

بوی هجرون میرسه از همه جا

یل خیبر، ای خدا تو بستره

یه غمی عجیب نشسته رو دلا


این روزا داغ حسن تازه شده

تو دلش زنده غمِ مادرشه

صدای سیلی به زهرا هنوزم

می پیچه توی گوش و تو سرشه


باز دوباره بستر و یه محتضر

این دفه به جای پهلو، سر شکست

ذکرِ زینب به لب أمّنْ یُجیْبه

کنار مولا با چشم تر نشست


یاد اون شبْ افتاده که مادرش

یه چیزی کنار گذاشت برا همه

زنده شد خاطره ی اون کفنا

که شمرد و گفت:یکی، چرا کمه؟!!


همه منتظر که تا طبیب بیاد

بلکه با خودش یه مرهم بیاره

ایشالا خدا بهش توون میده

شکاف زخم سرُ ، هَمْ بیاره


نانجیب شمشیرُ بس کاری زده

جای زخمْ بدجور، اذیّت میکنه

مرتضی با رفتن طبیب دیگه

داره با حسن وصیّت میکنه


میگه: غیرِ بچه های فاطمه

کسی اینجا نمونه،حرفا دارم

بمون عباس نرو،حرفم با توه

وصیت راجع به عاشورا دارم


ظهر روز دهم، عباس، پسرم

تویی که تو کربلا سقا میشی

آبُ هرجور شده، تا خیمه ببر

وقتی که راهیه با مَشکا میشی


چارهزار تا تیر، به سمتت میزنن

نکنه حسینُ تنها بذاری

دستاتم اگه تو این راه، تو دادی

نکنه که خم به ابرو بیاری


تیر اگر، به مشک آبِ تو نشست

اینجا قید خیمه رو بیا بزن

اونجا وقتی که برات چاره نموند

یا “أخا أدرک أخا” صدا بزن


وبلاگ:امام زمان«عج»(بهشت اهل بیتیان)

نویسنده:خادم آن کس که خادم مولامه

موضوع:امام علی(ع)


شهادت مولا




شب است و شاهد غم های بی کران شده ام

به درد هجر گرفتار و نیمه جان شده ام


به پای اشک حسن آه می کشم هر شب

نشسته ام نگران و چه بی امان شده ام



شب است و شاهد غم های بی کران شده ام

به درد هجر گرفتار و نیمه جان شده ام


به پای اشک حسن آه می کشم هر شب

نشسته ام نگران و چه بی امان شده ام


پدر مرا ز مصیبات با خبر کرد و 

کنار سنگ مزارش سحر، زبان شده ام


مصیبت همه ی ما حسین و کرببلاست

عجیب نیست اگر این چنین کمان شده ام


شنیده ام سفری سخت، پیشِ رو دارم

شب است و شاهد غم های بی کران شده ام


وبلاگ:امام زمان«عج»(بهشت اهل بیتیان)

نویسنده:خادم آن کس که خادم مولامه

موضوع:امام علی(ع)



شهادت مولا




همین که صوت مناجات در فضا پیچید


نسیم بخشش ورحمت به هرسراپیچید


برای بال زدن درب آسمان باز است


دوباره عطرخوشی در دل هوا پیچید



چه لحظه های قشنگی من وکتاب دعا


زمان توبه که شد سوز ربنا پیچید


برای پاک شدن فرصت همچنان باقیست


بگوش بنده ی عاصی ات این نداپیچید


حضورسبزتو حس میشودهمینجایی


چراکه بوی تو در این برو بیا پیچید


مرا گناه زمینم زده بلندم کن


که استغاثه ام این دفعه هرکجاپیچید


چه وجه مشترکی بین ماست؛حب علی


که ازتو بود ولایش به پای ماپیچید


محبت علی دست مرا رساند به تو


چه خوب شدکه علی نسخه ی مراپیچید


فدای بانوی پهلوشکسته اش وقتی


صدای وا علی اش بین کوچه هاپیچید

وبلاگ:امام زمان«عج»(بهشت اهل بیتیان)

نویسنده:خادم آن کس که خادم مولامه

موضوع:امام علی(ع)


شهادت مولا



بالا نرفت سوز صدایی که داشتم 

کاری نکرد ذکر و دعایی که داشتم


حال و هوای پاکیَم از دست رفته است

یادش بخیر حال و هوایی که داشتم



بالا نرفت سوز صدایی که داشتم 

کاری نکرد ذکر و دعایی که داشتم


حال و هوای پاکیَم از دست رفته است

یادش بخیر حال و هوایی که داشتم


دیروز اشک چشم من هر لحظه می چکید

امروز نیست اشک و بکایی که داشتم


از بسکه با هوای و هوس خو گرفته ام 

دیگر دراز نیست دست دعایی که داشتم


یادش بخیر زمزمه های خدایی ام

حالا کجاست سوز و نوایی که داشتم


دیگر جسور و روسیه و خیره سر شدم

بر لب نمانده ذکر خدایی که داشتم


شرمنده ام که با شهدا قهر کرده ام

با یادشان چه شور و صفایی که داشتم


یادش بخیر جمعه که می شد غروب ها

همراه گریه زمزمه‌هایی که داشتم


با معصیت ز سینه ی من پر کشیده است 

حال و هوای کرببلایی که داشتم


وبلاگ:امام زمان«عج»(بهشت اهل بیتیان)

نویسنده:خادم آن کس که خادم مولامه

موضوع:امام علی(ع)



شب قدر و امام زمان(عج)



شبهای قدر آمد و آقا نیامدی

زیباترین ستاره ی دنیا نیامدی


ما را امید وصلِ تو اینجا نشانده است 

ما آمدیم، یوسف زهرا نیامدی



شبهای قدر آمد و آقا نیامدی

زیباترین ستاره ی دنیا نیامدی


ما را امید وصلِ تو اینجا نشانده است 

ما آمدیم، یوسف زهرا نیامدی


گفتیم جمعه می رسد و می رسی، ولی

جمعه گذشت و حضرت دریا نیامدی


مانند طفل گم شده ای گریه می کنم

خیمه نشین، از دل صحرا نیامدی


امشب بیا به مجلس ما هم سری بزن

قدرِ گذشته رفت و به اینجا نیامدی


مثل یتیم کوفه خرابه نشین شدم

صاحب عزای مجلس مولا نیامدی


کنج خرابه کودکی آرام زیر لب

با گریه گفت شب شده بابا نیامدی

وبلاگ:امام زمان«عج»(بهشت اهل بیتیان)

نویسنده:خادم آن کس که خادم مولامه

موضوع:امام علی(ع)



مولاعلی«ع»قدر



شب بودوشهرکوفه پر ازآه ودرد بود

حال وهوای کوفه غم انگیزوسردبود


شب بودوظلمتی که فضاراگرفته بود

از بار غم تمامی دلها گرفته بود



شب بودوشهرکوفه پر ازآه ودرد بود

حال وهوای کوفه غم انگیزوسردبود


شب بودوظلمتی که فضاراگرفته بود

از بار غم تمامی دلها گرفته بود


مردی غریب سوی مصلی روانه بود

دریای دیدگان ترش بی کرانه بود


میرفت وآسمانش ازاین دردمیگریست

ازآن زمان که آمدورفت اوغریب زیست


غیراز غم مدینه به لب صحبتی نداشت

غیرازوصال فاطمه اش حاجتی نداشت


تنهاترین ،غریب ترین مرد کوفه بود

کیسه بدوش کوفه وشبگردکوفه بود


عمری ز خاطرات مدینه کباب شد

تنها انیس راز دلش چاه آب شد


هم بازی تمام یتیمان کوفه بود

فکرغذاوسفره ی بی نان کوفه بود


پایان رسیده لحظه ی چشم انتظاری اش

دلشوره داشت زینب ازاین بیقراری اش


وبلاگ:امام زمان«عج»(بهشت اهل بیتیان)

نویسنده:خادم آن کس که خادم مولامه

موضوع:امام علی(ع)



خبر آمد رمضان است خدا میبخشد


بی کم وکاست وبی چون وچرامیبخشد


معصیت کارترین باشی اگر با توبه


وسط بزم مناجات و دعا میبخشد



قطره ای اشک زچشمت بچکد میبینی


که چه آرامشی این حال بکامیبخشد


تیرشیطان به دلت کرده اثرغصه نخور


که خداوند طبیبانه دوا میبخشد


رنگ این شهر عوض گشته یقینا برما


خیرو برکت ز قدوم شهدا میبخشد


سفره داری خدا فرق عجیبی دارد


میهمان را عوض آب و غذا میبخشد


 آنقدر بخشش او وسع زیادی دارد


که دراین ماه بخواهد همه را میبخشد


دیدکردار بدم را ولی نادیده گرفت


اوکریم است وکریمانه خطامیبخشد


وبلاگ:امام زمان«عج»(بهشت اهل بیتیان)

نویسنده:خادم آن کس که خادم مولامه

موضوع:امام علی(ع)




رقص شمشیر علی  بس که تماشایی بود


فتبارک به خودش گفت خداوند جهان


این شده ذکر و کلام دشمنان وقت فرار 


لا فتی الاّ علی سیف الاّ ذوالفقار


زیر سمّ مرکبش کوه احد لرزید سخت


 آتش از تیغش به جان دشمنان بارید سخت


شیر بود و یک تنه بر لشکری غرید سخت


بانگ میزد دم به دم جبرئیل در آن گیر و دار


لا فتی الاّ علی سیف الاّ ذوالفقار


نام حیدر را مچرخان بر دهانت بی وضو


داده ما را فاطمه با نوکریش آبرو


خوش به حال آنکه با حب علی جان می دهد


آن عبدی که جان خود  را به کنج ایوان می دهد


مصطفی دست علی را تا به بالا برده است


مرتضی هم مصطفی را عرش اعلا برده است 


رفته پیغمبر به منبری فقط با این شعار


لا فتی الاّ علی سیف الاّ ذوالفقار


وبلاگ:امام زمان«عج»(بهشت اهل بیتیان)

نویسنده:خادم آن کس که خادم مولامه

موضوع:امام علی(ع)




شهادت امام علی(ع)



خلاصه رفت علی و دوباره زینب ماند


خلاصه رفت علی و دوباره زینب ماند


به آسمان حسینش ستاره زینب ماند



گذشت آن شب تدفین گذشت آن جا که


به اشکهای حسن در نظاره زینب ماند



یتیم شد حسن و شد غریب تر ، اما


برای تشت و غم بی شماره زینب ماند



اگرچه فاطمه رفت و اگرچه حیدر رفت


برای بوسه به رگ های پاره زینب ماند



نشست شمر و میامد دوان دوان خواهر


همین که کرد برادر اشاره زینب ماند



گرفت شعله به دامان دختری تنها


بدون یافتن راه چاره زینب ماند



علی کجاست ببیند که یکه و تنها


میان حمله ی چندین سواره زینب ماند



تنی به زیر قدمهای این و آن چون رفت


کنار دختر بی گوشواره زینب ماند



تمام دلخوشی زینبش سر نیزه


خلاصه رفت حسین و دوباره زینب ماند


وبلاگ:امام زمان«عج»(بهشت اهل بیتیان)

نویسنده:خادم آن کس که خادم مولامه

شاعر بزرگوار:سید حجت بحرالعلومی

موضوع:امام علی(ع)




امیرالمومنین(ع)-شام غریبان-تدفین

 



گر چه در خاک نهان شد بدن خستۀ تو


کعبۀ خلق بود خانۀ در بستۀ تو


شمع سان سوختی و آب شدی دم نزدی


که جهان سوخته ازگریۀ آهستۀ تو


گر چه آوای اذانت شده بر لب خاموش


می دمد لالۀ توحید زگلدستۀ تو


کیست تا مثل تو از لطف به قاتل نگرد


ای فدای نگه چشم زخون بستۀ تو


گل لبخند تو نگذاشت بدانند که بود


یک جهان غصه درون دل وارستۀ تو


خلق، یک لحظه زدرد دلت آگاه نشد


بی صدا بود زبس گریۀ پیوستۀ تو


چه به زهرا گذرد گر بگذارد به جنان


دست بشکسته به پیشانی بشکستۀ تو


پیش از آن روز که آب و گل ما خلق شود


اشک ما ریخته بر روی به خون شستۀ تو


"میثم" سوخته دل را زکرم وامگذار


کز همه رسته و عمری شده وابستۀ تو


وبلاگ:امام زمان«عج»(بهشت اهل بیتیان)

نویسنده:خادم آن کس که خادم مولامه

شاعر بزرگوار:غلامرضا سازگار

موضوع:امام علی(ع)





امیرالمومنین(ع)-شام غریبان

 


 


باز داغ سیـــــنه بی اندازه شد


بار دیگر کــهنه زخمی تازه شد


شب رسید و بام  کوفــه تار شد


باز دردی آشـــــنا تکرار شد


گر چه شب بود و فلک درخواب بود


سینه هایی تا سحر بی تاب بود


آه فصل زخم ها آغــــاز گشت


نیمه شب آرام دربی باز گشت


می چکـد خون از دلی افروخته


باز شد در مثل درب سوخـــته


رخت مشکی را به تن پوشید و رفت


سنگ غسلی را حسن بوسید و رفت


گریه ای بر سینه خنجر می زند


باز هم عباس بر سر می زنـــد


چشم زینب در قفا مبهوت بود


بر سر دوش دو تن تابـوت بـود


می کشد آه از جگر از بی کسی


می رود تابوتی از دلواپــــسـی


روضه هایش مانده اما در گلو


می رود بابای زینب پیـــش رو


بس که زد خود را نوایش زخم شد


چشم ها و گونه هایش زخم شد


با دلی پر خــون و زار و آتشین


ناله زد بر شانه ی ام البنــیــــن


درد تشییع جنازه دیدنیست


روی سنگی خون تازه دیدنیست


وبلاگ:امام زمان«عج»(بهشت اهل بیتیان)

نویسنده:خادم آن کس که خادم مولامه

شاعر بزرگوار:حسن لطفی

موضوع:امام علی(ع)






امیرالمومنین(ع)-شام غریبان

 


 


وقتی که آسمان نجف پر ستاره شد


بر قبر نوح بُهت زده در نظاره شد


آدم برای دیدن حیدر شتاب داشت


تابوت روی دوش ملائک سواره شد


این مصطفی است منتظر روی مرتضی


کز اشتیاق دیده ی او پر ستاره شد


قبری که بود بستر آماده ی علی


ظاهر به یار فاطمه با یک اشاره شد


این فاطمه است دیدن دلدار آمده


آغاز زندگانی زهرا دوباره شد


اینک رسید لحظه ی حساس انتظار


نبض زمین و قلب زمان پر شماره شد


با هم شکاف پهلو و سر حرف می زنند


دیگر زمان گفتگوی استعاره شد


پهلو شکسته یاور قلب شکسته است


دیدار یار پرده ای از سوگواره شد


دستی ز قبر آمد و دست خدا گرفت


پنهان به خاک پیکر سلطان چاره شد


می گفت با علی دل شب ناله ی حسن


برگرد کز زمین و زمان راه چاره شد


این بار دوم است «جگر پاره» می شود


قلبی که قبل رحلت خود پاره پاره شد


وبلاگ:امام زمان«عج»(بهشت اهل بیتیان)

نویسنده:خادم آن کس که خادم مولامه

شاعر بزرگوار:محمود ژولیده

موضوع:امام علی(ع)






امیرالمومنین(ع)-تدفین

 


 


تا جسم بو تراب نهان در تراب شد


گردون به فرق خاک نشینان خراب شد


با یک مدینه غربت و یک کوفه درد و غم


مانند شمع سوخت و لب بست و آب شد


وقتی که بازگشت حسن از کنار قبر


از سوز ناله اش دل زینب کباب شد


چندین ستاره در دل شب خون گریستند


تا نیمه شب به خاک نهان آفتاب شد


پاداش آن مروّت و مردانگیّ و عدل


روی علی ز خون سر او خضاب شد


کاش این چنین نبود و نباشد شنیده ام


بین همه سلام علی بی جواب شد


فریاد می زنند شب و نخل و چاه ها


والله بر علی ستم بی حساب شد


در مجلس شهید همه آورند گل


امشب سرشگ دیده ی زینب گلاب شد


"میثم" سزد که نسل جوان گریه ها کنند


بر رهبری که پیر به فصل شباب شد


وبلاگ:امام زمان«عج»(بهشت اهل بیتیان)

نویسنده:خادم آن کس که خادم مولامه

شاعر بزرگوار:غلامرضا سازگار

موضوع:امام علی(ع)





امیرالمومنین(ع)-تشییع و تدفین

 


 


شب و تاریکی و صحرایِ خاموش


فلک از جامه ی ماتم سیه پوش


گرفته در زمین چندین ستاره


یکی خورشید خون آلوده بر دوش


سکوت مرگ، عالم را گرفته


تو گویی آسمان هم رفته از هوش


درون سینه ها فریاد فریاد


صدای ناله ها خاموش خاموش


بیابان نجف چشم انتظار است


که گیرد جان عالم را در آغوش


خدا داند که خون فرق مولا


ز قلب آفرینش می زند جوش


ز صحرای نجف آهسته آید


صدای ناله ی عبّاس بر گوش


"جوانمردی" دل شب رفت در خاک


"عدالت" تا قیامت شد فراموش


کجا رفت آن امیری کز رعیّت


رسیدش نیش ها در پاسخ نوش


کتاب غربتش تا حشر باز است


چنانکه فرقِ سر، تا طاق ابرویش


زخونت «میثم» ار شد خاک مفروش


ولای دوست را مفروش مفروش


وبلاگ:امام زمان«عج»(بهشت اهل بیتیان)

نویسنده:خادم آن کس که خادم مولامه

شاعر بزرگوار:غلامرضا سازگار

موضوع:امام علی(ع)




امیرالمومنین(ع)-شام غریبان

 


 


فضای تو چقدر غم فزاست ای کوفه


بگو امام غریبت کجاست ای کوفه


صدای یا ابتا از خرابه ها آید


تمام شهر پر از این صداست ای کوفه


قسم به شام غریبان مرتضی، سه شب است


که سفرۀ فقرا بی غذاست ای کوفه


هنوز از جگر نخل های تو به فلک


صدای نالۀ شیر خداست ای کوفه


دل شکسته یتیمی نسشته چشم به راه


هنوز منتظر مرتضاست ای کوفه


به اشگ غربت و خون سر علی سوگند


تو را نه دوستی و نه وفاست ای کوفه


زدست مردم نامرد تو علی چه کشید


که مرگ خود ز خداوند خواست ای کوفه


چرا علی دل شب دفن شد جواب بده


مگر نه او شه ارض و سماست ای کوفه


گذشت هر چه شد، از زینبش تلافی کن


اگر چه کار تو جور و جفاست ای کوفه


بیا و بعد علی با حسین خوبی کن


که از تو خون جگر مجتباست ای کوفه


روا بود که خرابت کنند از ریشه


ز بس تو را ستم نارواست ای کوفه


ز بی وفائی و جور و جفای مردم تو


هماره ناله «میثم» به پاست ای کوفه


وبلاگ:امام زمان«عج»(بهشت اهل بیتیان)

نویسنده:خادم آن کس که خادم مولامه

شاعر بزرگوار:غلامرضا سازگار

موضوع:امام علی(ع)





نام حیدر شعرهایم را پر از غم می کند



نام حیدر شعرهایم را پر از غم می کند


عاقبت پشت غزل های مرا خم می کند


در شب قدر از علی گفتن میان گریه ها


اندکی بار گناهان مرا کم می کند


نام زیبای امیرالمومنین در ذهن ها


واژه ی عدل و عدالت را مجسم می کند


از علی جز مهربانی نیست کاری ساخته


فکر آب و نان برای ابن ملجم می کند


بس که مظلوم است شهر کوفه را با رفتنش


مبتلا به حس و حالی سرد و مبهم می کند...


وبلاگ:امام زمان«عج»(بهشت اهل بیتیان)

نویسنده:خادم آن کس که خادم مولامه

شاعر بزرگوار:محسن زعفرانیه

موضوع:امام علی(ع)


هان تو ای داعش بدان ما شیعه ایم مست جام حیدر و با ریشه ایم


کربلا ماوای ما اهل ولاست خاک پاک مادری ما شفاست


هان تو ای داعش بدان ما شیعه ایم مست جام حیدر و با ریشه ایم


همچو موجیم و خروشانیم ما آتش کوهیم و جوشانیم ما


داستان ما همه مردانگیست رسم و آیین شما دیوانگیست


از تبار و نسل سلمانیم ما عهده دار عهد و پیمانیم ما


تیغ بران بر عدو ما میکشیم دشمنان آل حیدر می کشیم


از رجزهاتان جهالت شد عیان بر لب ما گل کند صاحب زمان


جمله افراد مسلمان و مسیح داند افعال شما باشد قبیح


وای بر هر آنکه با ما درفتاد این چنین مردم ولی مادر نزاد


هست اینجا گوی و میدان بسیج خاک کاوه خاک شیران بسیج


رستم و تختی و آرش مال ماست باکری همت سیاوش مال ماست


کربلا و سامرا را وانهید وای اگر بر این اماکن پا نهید


تا که گلبانگ اناالمهدی رسد لحظه ی شیرین هم عهدی رسد 


از همیشه تا ابد آماده ایم دل به عشق آل احمد داده ایم


وبلاگ:امام زمان«عج»(بهشت اهل بیتیان)

نویسنده:خادم آن کس که خادم مولامه

شاعر بزرگوار:سیف اله باقریها کلیشمی

موضوع:امام علی(ع)




امیرالمومنین(ع)

 


امیرالمؤمنین حیدر به صورت بر زمین افتاد


شبیه فاطمه بر خاک امیرالمؤمنین افتاد


به کوفه سوز آتش نیست کسی شلاق دستش نیست


مدینه بین آتش بود و بانو دل غمین افتاد


علی افتاد و بر لب هاش "و ربّ الکعبه" را سر داد


ولی زهرا همین را گفت "بیا فضّه خذین" افتاد


علی عمامه اش از سر میان خاک و خون افتاد


ولی باری که زهرا داشت پشت در زمین افتاد


به صورت بر زمین خوردن گمانم رسم این خانه ست


گل یاس آنچنان افتاد علی هم اینچنین افتاد


وبلاگ:امام زمان«عج»(بهشت اهل بیتیان)

نویسنده:خادم آن کس که خادم مولامه

شاعر بزرگوار: جواد حیدری

موضوع:امام علی(ع)



امیرالمومنین(ع)

 


بزن ای تیغ دردَم راحتم کن


از این شهر، این جهنم راحتم کن


مگر از دستِ تو کاری برآید


بزن ای ابنِ ملجم راحتم کن


***


ز دلبر ارثیه بردن چگونه است


شبیه عشق خود مُردن چگونه است


بزن طوری بفهمم مثلِ زهرا


که با صورت زمین خودن چگونه است


***


تو که در خون نشاندی گیسویم را


شکستی مثلِ زهرا  ابرویم را


مرو ای تیغ کارت ناتمام است


مینداز از قلم این بازویم را


***


دوباره نانجیبی در برِ من


کشیده تیغ بالایِ سرِ من


خدایا باز مسجد باز شمشیر


فقط خالی است جای همسر من


***


خداوندا چه دنیای عجیبی


چه مظلومی چه آقای غریبی


مگر محراب گودال است کوفه؟


که افتاده زمین شیب الخضیبی


***


مبادا زینبم  بد حال گردد


مبادا واردِ گودال گردد


مبادا دخترم بیند که با اسب


ته گودی حسینم چال گردد


وبلاگ:امام زمان«عج»(بهشت اهل بیتیان)

نویسنده:خادم آن کس که خادم مولامه

شاعر بزرگوار: علی صالحی

موضوع:امام علی(ع)




امیرالمومنین(ع)

 


 


پیچیده سحرگاه عجب عطر نجیبی


رد می‌شود از کوچه ی غم مرد غریبی


از وسعت دستان کریمش چه بگویم


وقتی همه دارند از این سفره نصیبی


هم آن که دعایش همه نفرین به علی بود


هم این که به مولای خودش عشق عجیبی ...


منظومه ی انصاف و وفا را نسروده است


جانبخش‌تر از جود علی هیچ ادیبی


سی سال گذشته‌ست، علی چشم به راه‌ست


در عمق نگاهش نه قراری نه شکیبی


او می‌رود و ناله ی‌ دیوار بلند است


مانده ست دری دست به دامان طبیبی


والشمس! شده غرق به خون چهره ی‌ خورشید


والفجر! رسیده‌ست حبیبی به حبیبی


وبلاگ:امام زمان«عج»(بهشت اهل بیتیان)

نویسنده:خادم آن کس که خادم مولامه

شاعر بزرگوار:  یوسف رحیمی

موضوع:امام علی(ع)



امیرالمومنین(ع)

 


 


  حیف مولا مردم عالم تو را نشناختند


دم زدند از تو ولی یکدم تو را نشناختند


رهبر افلاکی و از خاکیان خاکی تری


هم ملائک هم بنی آدم تو را نشناختند


با تو قومی محرم و قومی دگر نامحرمند


ای عجب نامحرم و محرم تو را نشناختند


هم به تخت جاه، هم ویرانه، هم دامان چاه


هم به شادی هم به موج غم تو را نشناختند


انبیا بودند از آدم همه در سایه ات


لیک جز پیغمبر خاتم تو را نشناختند


با وجود آنکه یک آن با تو نشکستند عهد


بوذر و مقداد و سلمان هم تو را نشناختند


تو حَجَر، تو جانِ کعبه، تو حیات زمزمی


هم حجر هم کعبه هم زمزم تو را نشناختند


عرشیان کز صبح خلقت با تو ساغر می زدند


فاش گفتم فاش می گویم تو را نشناختند


چون کتاب آسمانی حرمتت شد پایمال


ای یگانه آیت محکم تو را نشناختند


با دو دسته بسته می بردند سوی مسجدت


گوئی آنجا بودم و دیدم تو را نشناختند


چون فقیری کو تو را دشنام داد و نان گرفت


ای علی جان مردم عالم تو را نشناختند


در کنار خانه ات بر همسرت سیلی زدند


ای فدای غربتت گردم تو را نشناختند


ای شجاعت از تو تا صبح قیامت سر فراز


ای قدت از هجر زهرا خم تو را نشناختند


بارها در نخل میثم دوستان کردند سیر


حیف کآخر همچنان «میثم» تو را نشناختند

وبلاگ:امام زمان«عج»(بهشت اهل بیتیان)

نویسنده:خادم آن کس که خادم مولامه

شاعر بزرگوار: غلامرضا سازگار

موضوع:امام علی(ع)




امیرالمومنین(ع)



لاله‌گون گشت ز خون روی دل‌آرای علی


می‌چکد اشک حسن بر رخ زیبای علی


مـرغ آمیـن بـه دعـای سحـرش پاسخ داد


از خداونـد همیـن بــود تمنـای علی


که گمان داشت که چون فاطمه تنها و غریب


در دل خـاک رود قـامت رعنای علی


جای یک ضربـۀ شمشیر به پیشانی داشت


جای صد زخم، عیان بود به اعضای علی


آسمـان شست مـه روی علـی را از خـون


عوض آن که نهد رو به کف پای علی


هرچه آب است اگر اشک شود باز کم است


در غم فاطمـه و ماتـم عظمای علی


صـورت شیرخـدا سرخ شد از خـون جبین


نیلگون گشت ز سیلی رخ زیبای علی


از جنـان فاطمه آیـد بـه بیابـان نجف


تا کند خون جبین پاک ز سیمای علی


نـخل‌هـا منتظـر بانـگ الهــی العفـو


چاه‌ها منتظر نالـۀ شب‌هـای علی


"میثم" از سوز درون گرید و خواهد ز خدا


ناله‌اش را برسانند به امضای علی

وبلاگ:امام زمان«عج»(بهشت اهل بیتیان)

نویسنده:خادم آن کس که خادم مولامه

شاعر بزرگوار: غلامرضا سازگار

موضوع:امام علی(ع)





امیرالمومنین(ع)

 


مسجد ز اذان آخرت مست هنوز


محراب به یاد قامتت هست هنوز


در سجده سرت شکافت مولای نماز


ز آن واقعه سجده سر شکسته‌ست هنوز


***


آه آن سر سرفراز ناگاه شکافت


فرق سر یک نماز ناگاه شکافت


انگار شب تولد مولا بود


پیشانی کعبه باز ناگاه شکافت


وبلاگ:امام زمان«عج»(بهشت اهل بیتیان)

نویسنده:خادم آن کس که خادم مولامه

شاعر بزرگوار: محمد مهدی سیار

موضوع:امام علی(ع)





امیرالمومنین(ع)

 


ای مرد، فرشته بی حضورت می مُرد


نام تو رسول بی وضو کی می بُرد


آن تیغ که پیشانی ماه تو شکافت


ای کاش به فرق شیعیانت می خورد


وبلاگ:امام زمان«عج»(بهشت اهل بیتیان)

نویسنده:خادم آن کس که خادم مولامه

شاعر بزرگوار:حیدر توکلی

موضوع:امام علی(ع)





امیرالمومنین(ع)



ماه جمال قبله ی ایمان به خون نشست


شمس رخ حقیقت عرفان به خون نشست


دیو تباهی آمد و یک سجده را شکست


آئینه ی کرامت انسان به خون نشست


بر سینه ی نماز گذاران نشسته داغ


روح نماز و کعبه ی ایمان به خون نشست


حور و ملک ، فرشته و جن ، نوحه گر شدند


دریا و کوه و دشت و بیابان به خون نشست


توحید جوی دهر ، یدالله بت شکن


از مکر و کینه توزی شیطان به خون نشست


کعبه بیا ، زیارت مولود خود نما


کن سجده ای، که جلوه ی یزدان به خون نشست


صبح وصال او چو دمید آسمان سرخ


گفتا : سحرگه شب هجران به خون نشست


رخساره اش چو ماه شفق گونه ای شده


مهتاب پیر گوشه ی ویران به خون نشست


با سائلان غمزده ، این  ماجرا بگو


مرد غریب صاحب همیان به خون نشست


شیر آورید و شیر خدا را دعا کنید


آن مهربان جمع یتیمان به خون نشست


می خواست روی پای خودش ره رود ، نشد


پیش نگاه زینب گریان به خون نشست


کوفه ، مدینه گشته و محراب ، کوچه اش


یاس کبود بین گلستان به خون نشست


روزی که حرمتش به مدینه شکسته شد


خورد او زمین و دید که قرآن به خون نشست


با خاطرات چادر خاکی همسرش


تنها ترین مسافر دوران به خون نشست


وبلاگ:امام زمان«عج»(بهشت اهل بیتیان)

نویسنده:خادم آن کس که خادم مولامه

شاعر بزرگوار: سید محمد میر هاشمی

موضوع:امام علی(ع)





امیرالمومنین(ع)



خون دل های علی گل کرد برفرق سرش


می برد این دستۀ گل را برای همسرش


آنکه عمری کرد دلجوئی ز پا افتاده را


حال می ریزد گل از خون در میان بسترش


مسجد و محراب و منبر در فروغی از خلوص


محشری دیدند در حال نماز آخرش


بعد زهرا با همان عشق و محبت بارها


دید زهرا را ولیکن در نگاه دخترش


کم کم از پا می فتاد این شمع و از غم زینبش


بال و پر میزد چنان پروانه در دور و برش


گفت عباسم علمدار حسین من تو باش


این وصیت نامه را بنوشت با چشم ترش


گفت با پروانه های خویشتن پنهان کنند


همچو زهرا نیمه شب در خاک غم خاکسترش


پر شد از شهد شهادت تا که جامش عشق گفت


ساقی کوثر رود امشب به سوی کوثرش


از سخن گفتن «وفائی» گر که کم کم شد خموش


قطره قطره اشک می افتاد روی دفترش


وبلاگ:امام زمان«عج»(بهشت اهل بیتیان)

نویسنده:خادم آن کس که خادم مولامه

شاعر بزرگوار:سید هاشم وفایی

موضوع:امام علی(ع)







امیرالمومنین(ع)

 


 


باعشق هرآن دلی که خویشاوند است


از شـور محبت و وفا خرسند است


هرکس که به سینه اش تولای علی است    


سوگند به زهرا که سعادتمنداست


***


ماهی که ز خورشید ضیایی دارد


خورشید که آئینه سرایی دارد


با زمزم و کعیه یکصدا می گویند


ایوان نجف عجب صفایی دارد


وبلاگ:امام زمان«عج»(بهشت اهل بیتیان)

نویسنده:خادم آن کس که خادم مولامه

شاعر بزرگوار:سید هاشم وفایی

موضوع:امام علی(ع)






امیرالمومنین(ع)



غم ، از غم صدای شما گریه می کند


سر روی شانه های شما گریه می کند


شب که پناه می بری از بی کسی به چاه


مهتاب پا به پای شما گریه می کند


کوفه مدینه نیست ! ولی کوچه ، کوچه است


هر وصله ی عبای شما گریه می کند


یک کیسه ی قدیمی نان و رطب مدام


دنبال ردّ پای شما گریه می کند


مهمانی آمدی، کمی از شیر هم بخور


ظرف نمک برای شما گریه می کند


دستم به دامنت، نرو بدبخت می شوم


پشت سرت گدای شما گریه می کند


ازداغ موی سوخته ی پشت در، هنوز


گیسوی بی حنای شما گریه می کند


وبلاگ:امام زمان«عج»(بهشت اهل بیتیان)

نویسنده:خادم آن کس که خادم مولامه

شاعر بزرگوار: وحید قاسمی

موضوع:امام علی(ع)






امیرالمومنین(ع)

 


 


وقتی که با نان و نمک افطار می کرد


انگار که با فاطمه دیدار می کرد


هی شیر را از پیش خود می زد کنار و


هی دخترش با چشم تر اصرار می کرد


در آسمان انگار چیزی تازه می دید


با اشک دیده چشم را خونبار می کرد


در خاطرش پیراهنی پر ماجرا داشت


که این جهان را بر سرش آوار می کرد


امشب ز شب های دگر مظلوم تر بود


این را اذان، وقت سحر اقرار می کرد


دنیا برایش صحنه های پر زغم داشت


که هر سحر را مثل شام تار می کرد


این پیر مردی که غرورش را شکستند


انا الیه راجعون تکرار می کرد


دلتنگ محسن بود این شب های آخر


گریه به پهلو و در و دیوار می کرد


قلابِ در وقتی که بوسه زد به شالش


یاد غلاف و زخم دست یار می کرد


از بسکه دلتنگ نگاه همسرش بود


او ابن ملجم را خودش بیدار می کرد


همراه زینب دخترش محراب کوفه


گریه برای حیدر کرار می کرد

وبلاگ:امام زمان«عج»(بهشت اهل بیتیان)

نویسنده:خادم آن کس که خادم مولامه

شاعر بزرگوار:مهدی نظری

موضوع:امام علی(ع)






امیرالمومنین(ع)

 


 


نه اینکه بالا برده ست  تا دعا بکند


خدا کند دستش بشکند  خطا بکند


دلش بسوزد سوگند خورده دل ها را


به سوزناک ترین داغ مبتلا بکند


شبیه صاعقه تیغی فرود می آید


که جشن هر شب ایتام را عزا بکند


اگر که پای جهالت وسط نباشد، تیغ


چگونه قله ی یک کوه را دوتا بکند؟!


سپید رویت را سرخ کرده تا خود را


سیاه روی ترین فرد ماجرا بکند


نخواست تا که جسارت شود والا در


بعید بود عبای تو را رها بکند


خدای عاشق فرمود : لا فتی الا...


که تا حساب تو را از همه جدا بکند


برای وصف تو دریای واژه قادر نیست


که حق مطلب را کاملا ادا بکند


علی که باشی یعنی مقام تو اعلاست


چرا گروهی باید تو را خدا بکند؟


قریبْ فاصله مان از تو چارده قرن است


یکی بیاید و فکری به حال ما بکند

وبلاگ:امام زمان«عج»(بهشت اهل بیتیان)

نویسنده:خادم آن کس که خادم مولامه

شاعر بزرگوار:علی اصغر ذاکری

موضوع:امام علی(ع)






امیرالمومنین(ع)



با کوله بار نان , شبِ آخر قیام کرد


مردی  که هرچه داشت به کف وقف عام کرد


یک در میان جواب سلامش نمی رسید


آن که خدا به هر قدم او سلام کرد


هم جود کرد و هم به خودش ناسزا شنید


او باز هم مقابلشان احترام کرد


از غربتش به قول خودش بس، که روزگار


با مرتضی معاویه را هم مقام کرد


بر دوش اوست چرخش دنیا  ولی بر آن


طفلی نشست و حس نشستن به بام کرد


بعد از نماز نافلۀ شب بلند شد


سمت مدینه فاطمه اش را سلام کرد


با این سلام روضه آخر شروع  شد


با خاک های چادر زهرا تمام کرد


غمگین  ترین امیر، الهی که بشکند


دستی که خنده را به لب تو حرام کرد


هفت آسمان به جوش خروش آمده مرو


آن را علی به گوشه ای از چشم رام کرد


جای  صلات ماذنه  با صوت مرتضی


حی العزای علی را پیام کرد


بیدار کرد قاتل خود را  که حاضرم...


با شوق خویش خون خودش را به جام کرد


تا ضربه خورد عالم آدم  به سر زدند


در عرش و فرش گریه خواص و عوام کرد


تا ضربه خورد خنده به لب های او نشست


گویا به زهر تیغ عسل را به کام کرد


دستی به روی دوش حسن تا به خانه اش


هر کوچه را  به خون سرش سرخ فام کرد


درخانه زینب است رهایم دگر کنید


آری رعایت دل او را امام کرد


زهراست کعبه و حجرش زینب است و بس


روی جبین دختر خود استلام کرد


آری رعایت دل زینب سفارش است


وای از دمی  که بنت علی رو به شام کرد


ان دختری که سایه او هم ندیدنی است


چشمان بد  به دور و برش ازدحام کرد


یک بی حیا که دید کنیزی نمی برد


از آل مرتضی طلب یک غلام کر

وبلاگ:امام زمان«عج»(بهشت اهل بیتیان)

نویسنده:خادم آن کس که خادم مولامه

شاعر بزرگوار:موسی علیمرادی

موضوع:امام علی(ع)






امیرالمومنین(ع)

 


 


ای تیغ مرا لبالب از یارب کن


ای تیغ بیا و راحتم امشب کن


بشتاب و سر مرا شکاف اما باز


رحمی به دل سوخته ی زینب کن


***


ای تیغ زمان زمانه ی نیرنگ است


بشکاف سرم که سینه ام خون رنگ است


یک بار نشد که سیر رویش بینم


بشتاب دلم برای محسن تنگ است


***


ای تیغ پر پرزدنش را بزنند


آن مرغ که قید ماندنش را بزنند


ای تیغ ندیدی که چه حالی دارد


مردی که به پیش او زنش را بزنند


***


امروز نه آن دم علی از پا افتاد


تا خانم من زیر قدم ها افتاد


یک شهر برای بردنم رد میشد


از روی دری که روی زهرا افتاد


***


ای وای ندیدی که چه دیدم آن روز


او خورد زمین و من بریدم آن روز


از پهلوی میخ کوب زهرا آن روز


با دست خودم میخ کشیدم آن روز


وبلاگ:امام زمان«عج»(بهشت اهل بیتیان)

نویسنده:خادم آن کس که خادم مولامه

شاعر بزرگوار:

موضوع:امام علی(ع)





نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد