امام زمان «عج»( بهشت اهل بیتیان)

مربوط به چهارده معصوم و آشنایی باگل سر سبدامام زمان(عج)و دوران انتظار تا جلو گیری شود از فتنه دشمنانی که خود را در لباس دوست جلوه می دهند داعش و وهابیت که تا دیروز امام زمان نمی شناختند شیعه می کشتند الان هم می کشند تا خود رابه جای یاران آن مصلح جلوه دهند

امام زمان «عج»( بهشت اهل بیتیان)

مربوط به چهارده معصوم و آشنایی باگل سر سبدامام زمان(عج)و دوران انتظار تا جلو گیری شود از فتنه دشمنانی که خود را در لباس دوست جلوه می دهند داعش و وهابیت که تا دیروز امام زمان نمی شناختند شیعه می کشتند الان هم می کشند تا خود رابه جای یاران آن مصلح جلوه دهند

ای مقامت فراتر از مریم


 ای مقـــامت فـراتـر از مریــــم


ای شکوهـت رسـاتـر از حــــوا


ام کلثــوم ! خواهــر زینب 


عصمت الله دوم زهــــرا  

 



پیش پایـت تــــمام حـــور و ملـــک


در رکـــــوع و سجـــــود افتـــــاده


نســل برتـر ز خانــــواده نـــــور..!


دخت مـولا و فاطمـه  زاده

 



ای حجابت فرشته را چادر


حوریان در طواف معجر تو


آن قدر ناز داری ای بانو..!


بال جبریل فرش معبـر تو

 



از نفسهایت ای نسیم بهشت..!


بــوی عطــر و گــلاب می آیــــد


التمــاس دعـای نیمــه شبـــان


سوی تو مستجـــــاب می آیــد


 


تو کجـــــا و تبـــــار ناپـاکان....!؟


تـو ملیکـه ز عالــم ملکـــــــوت!


تـو بهشتـی چـه نسبتی داری



به کویــر و به دوزخ و برهــوت؟  


قرص خورشید و زمهیر سیاه...!؟


جمع ایمان و کفـر ممکن نیست


هرکـــه ایــن قصـه را کنـد بــاور


به خدا شیعه نیست مؤمن نیست

 



انتــهـای عــروج جبـرائـــیل


اولیــن پــله مقــــام شمــا


کربـلا زنـده مانـده امــا، بـا


خطبه زینب و کلام شمـا

 



مثل زینب غروب عاشورا


داغـــــدار بـــــرادرت بـــودی


آمــــدی در حوالـــی گـــودال


و کمک حـــال مـــادرت بودی

 



دست سنگین عصر عاشورا


روی مـــاه تو را کبـود، نمود


آن طرف زینبی که بود سپـر


این طرف تو میان آتش و دود

 



مثل زینب  میان بزم شراب


تکیـــه گــاه یتیــم اربـابــــــی


کربلا؛ کوفه؛ شام؛ کرب و بلا


تا مـدینـه چـو مـاه، می تابی

 



زینـب  و تـــــو؛ مکمــــل عشـقـیـــد


تو درخشــنده؛ زینب  المــاس است


ادبـــت در مـقــابــــــل خـــواهـــــــــــــر


در مثل، چون حسیـن و عباس  است


ظهور حیدر


بانو زبانزد است حیایی که داشتی

تاریخ ثبت کرده وفایی که داشتی

نازل شود به وحی خدا مدح وصف تو

با آن مقام پیش خدایی که داشتی

در آسمان حیدر و زهرا پریده ای

مهد کمال بود هوایی که داشتی

با حضرت عقیله شما مو نمی زدی

در خلق و و خو و مهر و صفایی که داشتی

دیدند اهل کوفه که حیدر ظهور کرد

با خطبه ها و صوت رسایی که داشتی

دیدی مصیبتی که دگر کس نمی رسد

به ابتدای صبر و رضایی که داشتی

عباس تا که دید نداری تو هدیه ای

سهم تو شد به کوی منایی که داشتی

قربانی تو نزد خدایت قبول شد

یک عمر ماند رنگ حنایی که داشتی

ام البنین به شهر مدینه که روضه داشت

گل می نمود شور بکایی که داشتی

با زینب و رباب فقط ناله می زدی

با خاطرات کرب و بلایی که داشتی

تقسیم شد میان اسیران اهل بیت

در شهر شام آب و غذایی که داشتی

حتی زن یزید لعین گریه اش گرفت

با دیدن خرابه و جایی که داشتی

عباس بود روی نی و بست چشم خود

وقتی که دید تاول پایی که داشتی

در خیمه های سوخته ی بی حسین چه شد ؟

بعد از غروب و شام عزایی که داشتی

شکر خدا نبود ببیند برادرت

بردند گوشوار طلایی که داشتی

یاد صدای فاطمه افتاد پشت در

زینب شنید سوز صدایی که داشتی

شکر خدا نبود حسین تو بشنود

در زیر تازیانه نوایی که داشتی


خیانت تاریخ

هرکس به جهان تو ثناکرده بسی


خشنود دل فاطمه را کرده بســی


ای دختـــــر با وقار زهـــرا و علـــی


درحق تو تاریخ جفـــا کرده بســـی

در خانه سگ پری نیاید هرگز

بانو همه جا نام شما عقده گشاست


مسکین تو از قید غم و غصه رهاست


درخانــــه ســــگ پری نیایـــد هرگـــز


تزویج تو باخلیفه از ریشه خطاست

َ

افسوس

آن زینب او عزیـــز مـــردم شــــده است


این فاطمه اش ملیکه ی قم شده استَ


افســوس که نام اُم کلثـــــوم فقــــــــط


مانند مزار مادرش گــــم شـــــده اســــت