امام زمان «عج»( بهشت اهل بیتیان)

مربوط به چهارده معصوم و آشنایی باگل سر سبدامام زمان(عج)و دوران انتظار تا جلو گیری شود از فتنه دشمنانی که خود را در لباس دوست جلوه می دهند داعش و وهابیت که تا دیروز امام زمان نمی شناختند شیعه می کشتند الان هم می کشند تا خود رابه جای یاران آن مصلح جلوه دهند

امام زمان «عج»( بهشت اهل بیتیان)

مربوط به چهارده معصوم و آشنایی باگل سر سبدامام زمان(عج)و دوران انتظار تا جلو گیری شود از فتنه دشمنانی که خود را در لباس دوست جلوه می دهند داعش و وهابیت که تا دیروز امام زمان نمی شناختند شیعه می کشتند الان هم می کشند تا خود رابه جای یاران آن مصلح جلوه دهند

اشعار ولادت امام جواد الائمه(ع)




 اشعار ولادت امام جواد الائمه(ع) 

 



 دلگیر تر از سینه‌ی تنگم قفسی نیست

 

در خانه‌ی تنهایی من همنفسی نیست

 

تنهاتر از این بی‌کس دلمرده کسی نیست

 

من یکسره فریادم و فریادرسی نیست

 

 در حسرت آغاز بهار است کویرم

 


 واکن دهن شیشه‌ی من را به لبی یا

 

دم کن نفس شرجی من را به تبی یا

 

پر کن بغل سرد مرا یک دو شبی یا

 

سر کن با من چند سحر در رجبی یا

 

 فرصت بده تا پیش قدمهات بمیرم

 


 وقتی که به موی تو مسیر دلم افتاد

 

صدها گره‌ی کور سرِ مشکلم افتاد

 

شور لب تو بر بدن ســــاحلم افتاد

 

صد شکر که در خانه‌ی تو منزلم افتاد

 

 در پیچ و خم عشق تو در آمده پیرم

 


 آغاز بهار است صـــــدای قدم تو

 

جنگل شدم از آب و هوای قدم تو

 

سر می‌دود از شوق برای قدم تو

 

چشمان مدینه شـــــده جای قدم تو

 

 از هرچه به غیر از قد و بالای تو سیرم

 


 جان همه‌ی شهر به گیسوی تو بسته است

 

نان همه بر همت بازوی تو بسته است

 

بند دل عیسی به دم هوی تو بسته است

 

طاقی است دل ما که به ابروی تو بسته است

 

 با دست تو ورز آمد از آغاز خمیرم

 

 

 با آمدنت ختم شـــده غصـــــه‌ی بابا

 

لبخند تو شد ساحــــل آرامش دریا

 

شد بسته در تهمـــت بی‌پایه و بی‌جا

 

مبهوت شد از ذره‌ای از علم تو یحیی(یحیی بن اکثم)

 

 گفتی که من از طایفه‌ی علم غدیرم

 

 

 خورشید شدی ساقی این نور علی شد

 

نوری نبوی آمد و منــــشور علی شد

 

آتش خودِ حق بود ولی طور علی شد

 

تأکید به مستی شد و انـــگور علی شد

 

 از عقل جدا شد سرِ این کوچه مسیرم

 

 

 حــرف از علی و آینه‌ها شد چه بجا شد

 

دستم پُر باران دعا شد چه بجـــــــا شد

 

غم ، پشت سرم آبله‌  پا شد چه بجا شــد

 

این شعر فقط صرف خدا شد چه بجا شـد

 

 از شعله‌ی این راز گُل انداخت ضمیرم



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد