برای عصمت امام ، دلائل عقلی ونقلی (از قرآن وروایات )، وجود دارد ،
مهمترین دلیل های :
عقلی عبارتند از:
الف:حفظ دین و راه ورسم دینداری،در گرو عصمــــت امام است؛
چون امام مسوولیت حفظ دین از تحریف وهدایت دینی مردم را
بر عهده دارد و نه تنها سخــــن او، که رفتار ام وتاییــــد وعدم او
تاییدش نسبت به عمل دیگـران ، در رفتار جامعه تاثیر می گذارد؛
پس باید درفهم دین و عمل به آن از هر لغزشی محفوظ باشد تا
پیروان خود را به گونه صحیح؛هدایت کند.
ب:یکی از دلایل نیاز جامعـــه به امام ، این اســـت که مــردم در
شناخـــت دین واجرای آن،مصون ازخطا نیستنـــد . حال اگــر
پیشوای مردم نیز چنین باشـد، چگونه می تواند مــورد اعتماد
کامل آنهاقرار گیرد؟ به بیان دیگر، اگر امام معصــوم نباشــد،
مردم در پیــروی از او و انجــامهمــهدستوراتش ،دچار تردید
خواهند شد.
آیاتی از قرآن نیز بر لزوم عصمت امام دلالت دارد:
یکی از آن آیات آیۀ124 سوره بقره است.
در این آیه شــریف آمـده است که پس از مقـام نبـوت ، خداوند
مقـام والای امامت را نیز به حضرت ابراهیم(ع)عطا فرمود.
آن گاه حضرت ابراهیم از خداوند درخواست کرد که مقام امامت
را در نسل او نیز قـرار دهد. خداوند فرمود :عهــــد من امامــت
به ستمــکاران وظالمان نمی رسـد ؛ یعنــی منـــصب امامـــت ،
مخصوص آن دسته از ذرّیه ابراهیم(ع) است که ضالم نباشند.
حال با توجه به اینکه قرآن کریــم ، شرک به خدا را ظلـم بزرگ
دانسته و نیز هر گونه تجـاوز ازدستــورات الهی(=گناه)را ظلم
به نفس بر شمرده اسـت، هر کس در برهه ای از زندگی خود
، مرتکب گناهی شد ه ، مصداق ظلم است و شایسته مقام
امامت نخواهد بود.
به بیــان دیگر، بدون شـک حضــرت ابراهیـم(ع) «امامت»را
برای آن دسته از ذرّیه خود که درتمام عمر گناه کار بوده و یا
در آغاز ،نیکــوکار بوده و سپس بــدکار شده اند،درخواست
نکـــرده است. بنابراین دو دسته باقی می ماند:
1 آنان که در آغاز ، گناه کار بوده اند و سپس توبه کرده
و نیکوکار شده اند.
2 آن ها که هیچ گاه مرتکب گناهی نشده اند.
خداوند در کلام خود ، دسته اول را استثنا کرده است. نتیجه
اینکه مقام «امامت»تنهابه دسته دوم اختصاص دارد.***
****************************
منابع:
***عیون اخبار الرضا،ج2 ،باب فی علامات الامام، ح1 ،ص192.
امیر المومنین (ع) درباره علامتهای امامِ بر حق می فرماید:
امام ، آگاه ترین فرد است به حلال و حرام خدا،
و احکام گوناگون ، و اوامر و نواهی او وهـــر چه
مردم نیاز آن هستند.
*****************************************
منابع:
بحارالانوار، ج25، ح32،ص165.
رسیــــــده قافلــه و چشــم های تـر دارد
برای ام بنیـــن یک نفــــر ، ... خبـــر دارد
خـــدا کنـــد کــه مــراعـات سن او بشود
کـه نقــل حادثــه بر قلــب او ضــــرر دارد
نخواسته که بپرسد چه شد ابالفضلش!؟
سـوال بود برایــش حسین ع ، سر دارد ؟
براش گفت چه شد . ماجرا چه بود . ، آنکه
بــه روی آینــــــه اش گـــرد از ســــفر دارد
تمــام واقعـــه ایـن بـــود: بیــن نخلستــان
جمــاعتــی ســر حمــله به یــک نفـر دارد
تمــام قامــت او را بـه بـاد می دهـــد و ..
بــدون آنـکه از آن دسـت ، دسـت بـــردارد
شهید میشود عباس ، نه ، حسین ، دمی
کـه جـان سپــردن عبــــاس را نظـــــر دارد
گـذشت واقعـــه اما تصورش باقی ست :
هنـــــوز مـــرد خـــدا ، دســت بر کمر دارد
ز سمـــت علقه به سمـت خیـام می آید
چـرا کـه پیــــــــکر عبــــاس درد ســـر دارد
ز ضــربه های عجیـب و غریــب بی رحمـی
که قصــد بـی ادبـی با ســــــر قمـــــر دارد
شنید ، ام بنین ، گفت:نام من این نیست
چــــرا که ام بنیــــن ... لا اقــل پســـر دارد