امام زمان «عج»( بهشت اهل بیتیان)

امام زمان «عج»( بهشت اهل بیتیان)

مربوط به چهارده معصوم و آشنایی باگل سر سبدامام زمان(عج)و دوران انتظار تا جلو گیری شود از فتنه دشمنانی که خود را در لباس دوست جلوه می دهند داعش و وهابیت که تا دیروز امام زمان نمی شناختند شیعه می کشتند الان هم می کشند تا خود رابه جای یاران آن مصلح جلوه دهند
امام زمان «عج»( بهشت اهل بیتیان)

امام زمان «عج»( بهشت اهل بیتیان)

مربوط به چهارده معصوم و آشنایی باگل سر سبدامام زمان(عج)و دوران انتظار تا جلو گیری شود از فتنه دشمنانی که خود را در لباس دوست جلوه می دهند داعش و وهابیت که تا دیروز امام زمان نمی شناختند شیعه می کشتند الان هم می کشند تا خود رابه جای یاران آن مصلح جلوه دهند

یاد آن روزها

عمه صاحب الزمان، بانو


من فدای شما گدای شما


مددی کن که خاک بوس توأم


ام کلثوم، دختر زهرا


بی بی ِ چاره ساز ادرکنی


ای شفاعت کننده فردا


ما همه مستحق لطف توئیم


دستمان را بگیر، روز جزا


من و ایل و تبار من مجنون


 تو و ایل و تبار تو لیلا


پدر و مادرم به قربانت


خواهر بی نظیرِ خون خدا


جان زهرا بیا همین امشب


کربلای مرا نما امضا


نوه پاک حضرت احمد


جایگاهت بود بسی بالا


در حجاب و عفاف، فاطمه ای


خواهر خوبِ زینب کبری


در صبوری حسن، به شکل دگر


در شجاعت شبیه شیر خدا


زنده ربنای تو حیدر


گشته گریه های تو عیسی


فرش راه تو بال جبرائیل


خاک پای تو جنت الْاَعلی


ای نجابت دخیل چادرتان


وی سخا و شرف دخیل شما


اُسوه پایداری و عفت


ای وقار همیشه پا بر جا


دائماً بر زبانتان جاری


سوره قدر و کوثر و شورا


چشم تو ساحلِ نجات همه


دل طوفانیِ شما دریا


ساکن کوی تو همه عالم


ریزه خوار دو دست تو موسی


شب آخر چه روضه ای داری


در دلت باز هم شده غوغا


تا که یک جرعه آب می بینی


خود به خود روضه می شود بر پا


بوده ای در کنار اهل حرم


در زمین غریب کرببلا


نینوایی شدی بلا دیدی


ای رکابِ امام عاشورا


موقع رفتنت فقط بودی


یاد لبهای تشنه سقا


غمِ زینب غمِ شما بانو


غمتان داغ سیدالشهدا


یاد آن روزها که می دیدی


آتش از خیمه ها که زد بالا...


معجرش سوخت بینِ آتش و دود


دختری از نوادگانِ شما


یاد آن روز که میان حرم


تشنگی بود و آه بود و نوا


یاد آن روز که به نِی زده  شد


سرِ شش ماهه رباب حتی


دیدی از نِی چگونه می افتاد


سرِ پاک علیِ اصغرها


شدست و پا زد مقابل چشمت


قاسم و اصغر و گل لیلا


مادری کودکش لبش تشنه


در پیِ آب بود واویلا


روی تل بوده ای؟ نمی دانم


همره خواهرت گل طاها


یاد آن روز که جدا می شد


رأس پاک برادرت ز قفا


بین گودال دست و پا می زد


شاه، در زیر دست و پا تنها


َکربلا داشت زیر و رو می شد


با صدای شکسته زهرا


کربلا بود و نغمه وَلَدی


کربلا بود و ذکر وا اُمّا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد