ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
معجزات وکرامات
ابراهیم بن احمد نیشابوری گوید:
زمانی که عمرو بن عوف[که فرمانروایی ستمگر بود و به کشتن شیعیـان ،علاقه فراوان
داشت] قصد کشتن مرا کرد ، به شدت بیمناک شدم و وحشت همه وجـــودم را فراگرفت.
پس با خاندان و دوستان خود خود خداحافظی کرده و رو به جانب خانـــه امـــام حســـن
عسکری(ع) کردم تا با ایشان نیز وداع کنم و در نظر داشتم که پس از آن بگریزم. چون
به خانه امام وارد شدم ، در کنار امام حسن عسکری(ع)پسری دیدم که رویش مانند شب
چهاردهم می درخشید، به گونه ای که ازنور سیمای او حیران گشتم و نزدیک بود آنچــه
را در خاطر داشتم[یعنی ترس از کشته شدن و تصمیم به فرار] فراموش کنم.
[در این هنگام آن کودک] به من گفت:« ای ابراهیم! نیازی به گریختن نیست . به زودی
خدای متعال ، شرّ او را از تو دور خواهد کرد».
حیرتم بیشتر شد. به امام عسکری گفتم:«فدای شما شوم! این پسر کیست که از درون من
خبر می دهد؟»امام عسکری(ع) فرمود:«او فرزند من وجانشین پس ازمن است»... .
ابراهیم گوید:«بیرون آمدم؛ در حالی که به لطف خداوند امیـدوار بودم وبه آنچــه از امام
دوازدهم، شنیده بودم، اعتماد داشتم. چندی بعد، عمویم مرا به کشته شدن عمروبن عــوف
، بشارت داد».*
نیز در روایتی که جناب حکیمه عمه بزرگوار امام عسکـــری (ع) درباره ولادت امــام
مهدی (عج)نقل کرده ، آمده است:
چون روز هفتم فرا رسید ، آمدم وسلام کردم و نشستم . امام فرمود :«فرزندم را نزد من
آور. من سرورم را آوردم ...امام فرمود:«فرزندم! سخن بگوی». نوزاد [لب بگشـودو]
پس از گواهی به یگانگی خداوند و درود بر پیامبر اکرم و پدران بزرگوارش، این آیات
را تلاوت فرمود:
(بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الَّحیمِ# وَ نُریدُ اَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفُوا فِی الاَرضِ وَنَجعَلَهُم اَئِمَّهً وَ
نَجعَلَهُمُ الوارِثینَ وَ نُمَکِّنَ لَهُم فِی الارضِ وَ نُرِی فِرعَونَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنهُم ما کانُوا
یحذَرُون**)
به نام خداوند بخشنده مهربان وما اراده کردیم بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنــان را
پیشوایان و وارثان روی زمین قراردهیم و حکومتشان را در زمین پا برجــا سازیــم و به
فرعون و هامان و لشکریانش ، آنچه را از آن ها [=بنی اسرائیل]بیم داشتنــــد ، نشـــان
دهیم.***
*اثبات الهداه، ج3 ، فصل 7، ص700.
**سوره قصص، آیه 5 و 6.
***کمالدین و تمام النعمه، ج2، باب42، ح1، ص143.
سلام عزیز به وبلاگ منم سر بزن نظرتو راجع به تبادل لینک بگوhttp://twelfh-imam.blogfa.com
با سلام خدمت برادر و دوست گرامیم آقایم شهاب :
چرا برادر ؟
چرا دوست؟
چرا آقایم؟
برادر چون دوست دارم در اول کار بدانی مرامم عباسی است گرچه گرد سایه اش هم نمی شوم.
دوست چون تنها دوستانم نوکران ایمه هستند پس اگر برادر واقعی باشم این محبت از ائمه(ع) هم مال تو.
چرا آقایم ، چون هر کس نوکری وخدمت امام عصر(عج) و ائمه (ع) کند یکهزارمین نوکر ار نوکرانش اگر خدا بخواهد می خواهم من باشم.
در مورد وبلاگ تون بنده حقیر تر از آنم که نظر بدم بنده هم هر روز مطالعه می کنم ومطالعاتم را تایپ وبه اشتراک می زارم به جز اشعاری که از دوستان مداح هیئت وسایت ها جمع آوری می کنم باز اگر مطلبی باشد من در خدمتگذاری به آقا حا ضرم